loading...
*ورچه*ورچمن*


داستان های عبرت آموز

علی گندابی :1

دانلود

علی گندابی :2

دانلود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سیدحسین مومنی

علی گندابی از جاهلهای خشن همدان در زمان رضا شاه بود و محمد رضا بود. او که همچون دیگر جاهلان عهد ، نوچه ها و الدورم بلدورم زیاد داشت آنچنان زورمدار بود که حتی یکبار در باغهای عباس آباد این شهر جلو شعبان جعفری (شعبان بی مخ معروف) و نوچه هاش را که به این شهر سفر کرده بودند گرفته بود چنانکه شعبان را مجبور به بازگشت به تهران کرده بود. گندابی چهره ای زیبا داشت و علیرغم تمام کثافتکاریها ، خصلتی در او بود که به سه مورد از آنها اشاره میکنم:روزی متوجه نگاه خیره زنی زیبا شد. شاگرانش همه متوجه این ارتباط چشمی شدند... ناگهان علی،تکه ای لجن را از جوی برداشته به چهره خودمالید... نوچه ها علت را پرسیدند. گفت: کنار آن زن مردی لاغر اندام بود که فهمیدم شوهر اوست، نمیخواستم نگاه زن شوهردار به چهره ای زیباتر از شوهرش خیره بماند، هرچه باشد او صاحب دارد و من دزد ناموس نیستم، خواستم با لجن خود را زشت کنم تا نگاهش از من برگردد...غروب یکی از روزهای ماه محرم، گندابی سر یکی از کوچه را بسته بود. روحانیی در تاریک روشن هوا جهت اقامه نماز به مسجد می رفت... گندابی خطاب به نوچه ها همه را مرخص کرد و با قمه خود راه را بر روحانی بست. روحانی که عرق ترس و وحشت سرتاسر وجودش را گرفته بود ترسان و لرزان بدو گفت که نه پولی همراه اوست و نه گنجی. گندابی روحانی را به گوشه ای کشاند ، قمه را به گوشه ای انداخت و خم شد! روحانی، از رفتار او غرق در تعجب بود . علی فریاد زد بیا بالا آخوند! ...روحانی که حیرت زده بود گفت : نه قربان من چنین جسارتی نمیکنم. گندابی قمه را برداشت و گفت: اگر بر دوشم سوار نشوی سرت را گوش تا گوش خواهم برید... روحانی از ترس جان، بر پشت رکوع کرده ی گندابی نشست. گندابی داد زد: حالا بخون! - چی بخونم؟ - روضه بخون، روضه ی حسین رو بخون!! بلند بخون! .... تعدادی از همسایه ها که حتی جرات بیرون آمدن از خانه را نداشتند با صدای روحانی، روی پشت بامها بودند... روحانی میخواند... و لرزشهای تن روحانی نشان میداد که کسی آن زیر به شدت گریه میکند!...گندابی پیر شده بود... توبه کرده بود... روزی به خانواده گفت قصد رفتن به نجف را دارد گفت دلش برای علی تنگ است... وقتی رسید و زیارت کرد... همگان شاهد بودند که کنار ضریح علی(ع) فریاد زد : "ای خدا تو رو به هر کی دوست داری قسم ، این علی رو به اون علی ببخش" و از حال رفت... وقتی همه جمع شدند علی گندابی از دنیا رفته بود... آنروز کنار مرقد علی(ع) قبری کنده شده بود. می گفتند برای یکی از آیات عظام است که گوئی فوت کرده بود. آیت الله را نیاوردند! می گفتند وی وصیت کرده است جای دیگری او را دفن کنند. و ... علی گندابی لات بجای آیت الله ، کنار مرقد علی ابن ابیطالب به خاک سپرده شد.منصور میگوید توفیقی از این بیشتر نیست که کسی را علی(ع) شفاعت کند. و خدا را قسم می دهم به عظمت علی که علی شفیعمان باشد.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ مذهبی مختص به روستای شهید پرور ورچـه می باشد...///// و این وبلاگ بیمه غریبی امام زمان(عج) است/هر گونه بی احترامی به این وبلاگ و مطالب وبلاگ حرام است...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    برای سلامتی و ظهور قائم آل محمّد(عج)صلوات بفرستید.((اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ))
    به نظر شما مهمترین مسئله درحال حاضر در روستای ورچه که به آن باید اهمیت داد کدام است؟
    نظر شما در مورد این سایت چیست ؟
    مرجعیت شیعه

    آیت الله سید
 علی خامنه ایآیت الله 
بهجت
    آیت الله 
نوری همدانیآیت الله 
مکارم شیرازی
    آیت الله 
صافی گلپایگانیآیت الله 
فاضل لنکرانی
    آیت الله 
سیستانیآیت الله سید
 صادق شیرازی
    آیت الله 
روحانیآیت الله 
میرزا جواد تبریزی
    آیت الله 
موسوی اردبیلیآیت الله 
وحید خراسانی 

    آمار سایت
  • کل مطالب : 95
  • کل نظرات : 136
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 62
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 61
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 130
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 664
  • بازدید ماه : 482
  • بازدید سال : 20,900
  • بازدید کلی : 240,686
  • کدهای اختصاصی

    پیغام ورود و خروج

    نویسنده وبلاگ